راز

secret

در رویاهایم دیدم كه با خدا گفتگو می كنم . خدا پرسید ؟ پس تو میخواهی با من گفتگو كنی؟ من درپاسخش گفتم : اگر وقت دارید. خدا خندید و گفت وقت من بی نهایت است در ذهنت چیست كه می خواهی از من بپرسی؟
پرسیدم چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ داد: كودكی شان . اینكه آنها از كودكی شان خسته می شون عجله دارند زود بزرگ شوند و بعد دوباره پس ازمدتها آرزو میكنند كه كودك باشند.... اینك آنها سلامتی شان را از دست می دهند تا پول بدست آورند وبعد پولشان را از دست می دهند تا سلامتی شان را بدست اورند. اینكه با اضطراب به آینده نگاه می كنند و حال را فراموش می كنن. و بنا بر این نه در حال زندگی می كنند نه در آینده. اینكه آنها به گونه ای زندگی میكنند كه گویی هرگز نمی میرند. و به گونه ای می میرند كه گویی هرگز زندگی نكرده اند...

+نوشته شده در یک شنبه 25 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت23:34توسط کیا | |



خدا:بايد قابل شستشو باشه ولي پلاستيكي نباشه. بيش از 200 قسمت قابل حركت داشته باشه كه قابل تعويض باشند. و بايد بتونه از همه جور غذا استفاده كنه. .بايد بتونه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگيره . با يه بوسه كه از زانوي زخمي تا قلب شكسته رو شفا بده. و همه اينها رو بايد فقط با دو تا دست انجام بده.
فرشته تحت تأثير قرار گرفته بود .
فقط دو تا دست غير ممكنه . مطمئني اين يك مدل درست و استاندارده ؟
اين همه كار براي امروز زياده بقيه‌اش رو بگذار براي فردا و تكميلش كن نمي تونم ديگه آخراي كارمه. چيزي نمونده كه موجودي را كه محبوب قلبم هست رو كامل كنم.
وقتي بيمار مي شه خودش، خودش رو معالجه مي كنه و مي تونه 18 ساعت در روز كاركنه .
فرشته نزديكتر اومد و زن رو لمس كرد:
اين كه خيلي لطيفه!!
بله لطيفه. ولي خيلي قوي درستش كردم . نمي توني تصور كني چه چيزهايي رو مي تونه تحمل كنه و بر چه مشكلاتي پيروز بشه.
فرشته پرسيد : مي تونه فكر كنه ؟
خدا پاسخ داد : نه تنها فكر مي كنه مي تونه استدلال و بحث و گفتگو كنه .
فرشته گونه زن رو لمس كرد: ”خدا فكر كنم بار مسئوليت زيادي بهش دادي ! سوراخ شده و داره چكه مي كنه !”
خدا اشتباه فرشته رو تصحيح كرد : چكه نمي كنه - اين اشكه .
فرشته پرسيد :به چه دردي مي خوره ؟
اشكها روش او هستند تا غمهاش، ترديدهاش، عشقش ، تنهائيش، رنجش و غرورش را بيان كنه .
فرشته هيجان زده گفت :خداوندا تو نابغه اي فکر تمام چيز هاي خارق العاده رو براي ساختن مادرها کرده اي ..
فقط يك چيزش خوب نيست.
خودش فراموش مي كنه كه چقدر با ارزشه .

+نوشته شده در یک شنبه 2 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت23:12توسط کیا | |

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم
نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

+نوشته شده در دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت21:27توسط کیا | |


می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

+نوشته شده در دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت20:55توسط کیا | |

عشق يعني لحظه هاي التهاب               عشق يعني لحظه هاي ناب ناب

عشق يعني قطره و دريا شدن              عشق يعني در اتش سوختن

+نوشته شده در سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت14:54توسط کیا | |